آخرین اخبار

22. مرداد 1394 - 14:15   |   کد مطلب: 2966
اصرار همراه با التماسش بچه های پاسدار را قانع کرد که شب را پیش شهدای گمنام بماند.
پایگاه خبری کهگیلویه

به گزارش به گزارش پایگاه خبری کهگیلویه، اصرار همراه با التماس مادر شهید مفقودالاثرسید علی ولایتی بچه های پاسدار را قانع کرد که شب را پیش شهدای گمنام شهر سوق بماند.

 

کنار تابوت نشست و به شهید سلامی داد و سفره دلش را آرام آرام باز کرد:گفتن تو هم شهید پد خندقی ! علی منو ندیدی ؟ خوش قد و بالا با چهره ی مهربون و خندون؛ همرزماش میگن دیدنش که تیر خورده! نزدیکای باتلاق؛ تو کجای خندق بودی؟ ندیدی تیر کجاش خورده؟ نگفت کی میاد؟

 

دلم کبابه برای مادرت؛ باید اونقد دلتنگی کنه واز لای در انتظار اومدنت را بکشه تا سوی چشماش را از دست بده. راستی مادرت زنده است؟ اسمت چیه مادر؟ کی گفت تو گمنامی!؟ شهید خوشنامم! بوی علی منو میدی! خودم مادرتم(با التماس) این شهید را بدین به من ، می خوام همین بچه من باشه.

 

شهید را به اسم پسر مفقود الاثرش صدا می زد و به لهجه ایلیاتی زیر لب سرود می خواند:

 

رو رو رو گردعلی تو و دیر مو هم ودیر کوه وهس و میونه
بار اله ره بوره دل هر دو مونه
دا دا دا تو وتای ایتا بیو خم وتای غارون
گلهی و یک کنیم چی بریز بارون

 

بوسه ای بر گوشه پایین تابوت زد و گفت: پاهات خسته ی راهند مادر! بزار با اشک چشمام پاشویشون کنم.

دا دا دا وری پا پا بکن با پای پیاره
دا نعشمه گرما گرو دا بورش و سایه

 

دستش را دورتابوت حلقه کرد و سرش را بر زمین کنار پای شهید گذاشت و آرام زمزمه می کرد : الهی شکر …دیگه آروم شدم بعد از بیست و هشت سال دیگه یه خواب راحت می کنم.

 

عکس زیر مربوط به درد دل مادر شهید ولایتی با دو شهید گمنام که مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام) پیکر پاکشان در شهر سوق تشییع شد.

تصاویر تکمیلی: 
پایگاه خبری کهگیلویه

دیدگاه شما

http://khabarlendeh.ir/
http://sobhezagros.ir/
آفتاب جنوب
پایگاه اطلاع رسانی شهرستان چرام
خبر دیشموک